در حال بارگذاری ...
یادداشتی بر نمایش آن طالب به نویسندگی وکارگردانی رضا جوشعار

زن باید رُفت و روب کند

تئاتر هرمزگان_نسیبه جمشیدی شاهرودی؛ استفاده از ویدئو های مستند در شیوه ی اجرایی نمایش که بسیار با مضمون نمایش همخوانی دارد، به کار روح تازه ای بخشیده اما ارائه آنها با یک ویدئو پروژکتور در سقف پلاتو که پر است از داربست های مشکی فلزی، دیدن آنها مخاطب را از اجرا جدا می کند و به او یادآور می شود که “تو در یک سالن تئاتر و در حال دیدن یک نمایش هستی.” چیزی که در روند و شیوه ی اجرا به نظر نمی رسد کارگردان قصد آن را داشته باشد

این روزها نمایش آن طالب به نویسندگی و کارگردانی رضا جوشعار در پلاتو آفتاب بندرعباس روی صحنه است. نمایشی از سرگذشت آدمهای معاصری از کشور همسایه بر صحنه ی تئاتر ایران. داستانی از روزهای تلخ نه چندان دور حملات طالبان برای حکومت بر افغان و افغانستان که بسیاری را آواره، عده ای را داغدار و تمام دنیا را برای آنها مضطرب ساخت.

انتخاب این موضوع برای نمایشنامه، ما را با نمایشی انسانی روبرو می کند. نمایشنامه نویس از بین تمام مصائب پیش روی این مردم دردمند به سرنوشت زنان در لوای حکومت طالبان می پردازد ، بویژه زنان هنرمند که به نوعی بیشترین آسیب را در این کارزار می بینند. محدودیت ها و محرومیت هایی که به ظاهر راه گریزی از آن نیست و با شروع حملات طالبان عده ی زیادی از این زنان به ناچار سعی در ترک وطن خود داشتند. “آن طالب” قصه ی یکی از همین زن ها را روایت می کند. زن فیلمسازی که از ترس طالبان، آمال و آرزوهایش را که در یک دوربین فیلمبرداری خلاصه می شود، برداشته و پول داده است تا با کمک یک جوان افغان از مرز بگذرد. این داستان گویی دو روایت از عزیمت زن را بیان می کند، که در هر دوی آنها زن مورد تعرض و ظلم است، در یک روایت مواجهه با مرد طالبی که روزگاری شیفته ی آن زن بوده است و در روایت دیگر مواجهه با فرمانده ای که هر چند به قول خودش به سینما علاقه دارد، هنوز اسیر ساختار سنتی و مردسالار حاکم در جامعه اش است و آزادی را حق مرد و منحصرا برای جنس مذکر می داند.

روایت اول در متن و اجرا پرداخت بیشتری شده است و قصه، شروع، میانه و پایان یکدستی دارد و خوب پیش می رود. در روایت دوم شروع و میانه ی قصه خوب پیش می رود اما در آخر همه چیز سریع اتفاق می افتد و منجر می شود به پایانی عجولانه که طعم دلچسب این قصه را به ناگهان در دهان گس می کند.

با نمایشنامه ای نسبتا خوش ریتم روبروییم که نمایشنامه نویس اگرچه دغدغه مند، اما گاها اسیر دیالوگهای شعاری ای می شود که بیشترین آسیب را به این متن منسجم وارد کرده است. و البته این درست همانجایی ست که بازی بازیگر زن نمایش، الهه دیلم صالحی، که نقش کلیدی ای در داستان دارد را نیز تحت الشعاع قرار می دهد و باعث می شود از آن یکدستی و روانی خارج شود و خود بازیگر نیز با لحنی شعاری آنها را ادا کند. برای مثال در جایی که نمایشنامه نویس حرف از احقاق حقوق زن و برابری آنها در اجتماع به میان می آورد. در بخش های دیگر اما مخاطب با نقش همراه می شود. نمایشنامه دارای چهار پرسوناژ است. که دو تا از آنها را هومان محسن زاده بر عهده دارد. اگر چه در لحظاتی مثل درگیری فیزیکی با مرد افغان اکت های بدنی مشابه و تکراری از او می بینیم اما مرز بین دو کاراکتر را تقریبا مشخص کرده است. هومان محسن زاده، برای نقش مرد طالب و فرمانده از فیزیک و چهره ی مناسبی برخوردار است. و ماهان علیزاده که با چهره ی معصوم اش و بازی روان و به اندازه ای که ارائه می دهد و با درک درست از موقعیت ها، می تواند با لحن مناسب و دیالوگ گفتن های  به جا، شوخی های در پس موقعیت را به خوبی در بیاورد و در تراژیک ترین لحظات، خنده های گروتسک مخاطب را بلند کند و همه ی اینها نقش مرد افغان را برای مخاطب دلنشین می کند. در واقع انتخاب بازیگرها بسیار دقیق است چرا که هر سه ی آنها از بازیگران ثابت گروه گردون هستند و سابقه ی همکاری طولانی مدت با رضا جوشعار را در کارنامه ی خود دارند، از اینرو به نحوی می توان گفت نقش ها برای آنها به نگارش در آمده است.

استفاده از ویدئو های مستند در شیوه ی اجرایی نمایش که  بسیار با مضمون نمایش همخوانی دارد، به کار روح تازه ای بخشیده اما ارائه آنها با یک ویدئو پروژکتور در سقف پلاتو که پر است از داربست های مشکی فلزی، دیدن آنها مخاطب را از اجرا جدا می کند و به او یادآور می شود که “تو در یک سالن تئاتر و در حال دیدن یک نمایش هستی.” چیزی که در روند و شیوه ی اجرا به نظر نمی رسد کارگردان قصد آن را داشته باشد. و البته که چیزی جز نور متحرک حاصل از حرکت تصاویر در سقف ارائه نمی کند و گویی یک نریشن در حال پخش است، که با رقص نور در سقف ادغام شده است.

طراحی صحنه اما شاید بهترین بخش این نمایش باشد، یک طراحی مینیمال که با فضا همگون است. دو میز که با چند جابجایی ساده در هر پرده بسیار خوب فضاسازی می کند و بعنوان یک پل و گذرگاه از آنها استفاده میشود. رنگ لباسها و آکسسوار همه مات و مرده است، جز لباس بازیگر زن نمایش، که رنگی و پرزرق و برق است و موضوع اصلی داستان یعنی زن، امید و آرزو را یادآور می شود.

در مجموع نمایش “آن طالب” نمایش دغدغه مند و شریفی ست از این روزهای مردم افغانستان، که رسم همسایگی را به جا می آورد و مخاطب را دست خالی از سالن تئاتر به خانه نمی فرستد.

 




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش « وقت خوب مردن»

نگاهی به نمایش « وقت خوب مردن»

یادداشت نسیبه جمشیدی در مورد نمایش «وقت خوب مردن» که به نویسندگی اصغر گروسی و کارگردانی رضا بهنامی در سی و پنجمین جشنواره تئاتر استان هرمزگان اجرا شد.

|

نگاهی به نمایش «دو نمایش با یک بلیت» به کارگردانی رضا آزاد دریایی

 خواستگاری و خرس، دو نمایش با یک بلیت
نگاهی به نمایش «دو نمایش با یک بلیت» به کارگردانی رضا آزاد دریایی

 خواستگاری و خرس، دو نمایش با یک بلیت

نسیبه جمشیدی شاهرودی؛* این روزها در رکود اجرای گروه های نمایشی باسابقه و دوری بازیگران حرفه ای تئاتر استان از صحنه، شاهد اجراهای پیدرپی پایان دوره ی موسسات و گروه های جوان و نوپای نمایشی هستیم. این بار رضا ...

|

نظرات کاربران