کوروش سلمانی دهبارز:
غلبه محتوا بر فرم
یادداشتی از کوروش سلمانی دهبارز برای نمایش «و باز نیستان تا…» به نویسندگی علی رضایی و کارگردانی سعید موحدی
تئاتر هرمزگان-کوروش سلمانی دهبارز؛ این یادداشت را درواقع شاگرد برای استاد نوشته و یک بررسی کوتاه از اجرایی است که از استاد موحدی دیدیم علی رغم نام و نشان بعضی از بازیگران و کارگردان و نویسنده استقبال از این اثر بجا و شایسته نبود و این زنگ خطری بود برای اغازبی حرمتی به حریم بزرگان تاتر در هرمزگان به شدت این موضوع إنسان را ازرده میکند بخصوص زمانی که پیشکسوتی نمایشی بر صحنه دارد و کسانی که ادعای هنرمند بودن را دارند رکن اول هنر را که احترام به بزرگان تئاتر استان هست نمی دانند و اما اجرای و باز از نیستان تا این اثر نوشته علی رضایی است و بعد از سالها دوری اثر او توسط سعید موحدی کارگردانی میشود علاوه بر این شباهت های فکری و قلم رضایی و موحدی با هم خود یک موقعیت دراماتیک است ما شاهد یک اثر کلاسیک با زبانی شاعرانه و مملو از احساسات لطیف هستیم دیالوگها در این اثر پیش برنده و سیر داستان یک رویداد منطقی را روایت میکند که از قلم استاد رضایی دور نبود چنین فضائی را رقم زدن در این نمایشنامه کمتر با خورده داستانهای بی ربط با اثر مواجه هستیم و روایت موضوع اصلی را که عشق می باشد رها نمیکند و با زبان تمثیل و مملو از ارایه های بکر ادبی فارسی موقعیت سازی میکند بن مایه این اثر به خاطر داشتن یک داستان و فکر منسجم تکلیفش مشخص است و با نگاه جامعه شناختی موجود در نوشته به خوبی حق مطلب را ادا میکند
کارگردانی
پیش از پرداختن به این مبحث در مرحله اول باید نوع نگاه کارگردان به اثر را کشف کنیم فضای خالی و تهی که با فرم بر ان طرح میزنیم و پاک میکنیم و در ذهن یک نقاشی متحرک را میسازد فرم در این اجرا بخش اصلی کارگردانی است اگر چه فرم ارایه شده برای جمع بندی الکن است و بازیگران نوپا ظرفیت اجرای تمام وضعیت ها را نداشتند اما در شیوه اجرایی مشخص بود که اثر یک فکر انسجام بخش را به همراه دارد استفاده از رنگ و پوشش متناسب با جغرافیا و موقعیت از محاسن کارگردانی در اثر بود بخش اعظم این شیوه اجرا انرژی بازیگر بود که حضور صحنه های ناقص از انتقال انرژی بلقوه جلوگیری میکرد و باری بر دوش روش اجرا می گذاشت اصولا اجراهایی که بار اصلی ان برای ساخت موقعیت های همسان بر دوش بازیگر است نیاز به یک قدرت فوق العاده در خلق لحظات بدیع و تازه و نو دارد که هم روش سنت گرایانه خود را نشان دهد و هم قالب مدرن خود را نمایان سازد
که رویکرد کارگردانی هر دوی این أیتم ها را به مخاطب گوشزد میکرد اما به تلفیقی موفقی در اجرا نمی رسید آنچه ره اورد کارگردانی در این اثر بود اموزش و تربیت بازیگرانی برای این متد اجرایی در تاتر حال حاضر استان بود که نقطه شروعی بر انچه بود که کمتر در اثار فعلی تاتر هرمزگان میبینیم
بازیگری
ترکیبی از بازیگران شناخته شده و تازه کار را در این اثر شاهد هستیم که پتانسیلی بلقوه را می توانست إیجاد کند اما این پتانسیل در طول اجرا فراگیر نبود و در بعضی مواقع درک درستی از فضابرای بروز خلاقیت در بازیها دیده نمیشد روایت بازیگران یک روایت خشک از نگاه معنا گرا کارگردان و نویسنده بود و آنقدر قدرت احساسات و لطافت بازیها پخته و یکدست نبود که شیرینی کلام و شیوه اجرا را بچشیم اما نمیتوان از بازی خوب و حضور صحنه عبدالرضا بلوچی نژاد چشم پوشی کرد بازیگر کهنه کاری. که یک نقطه عطف و قوت در این اثر بود و چالشهای بازیگری اثر را پوشش میداد حتی در بعضی از صحنه ها بازیگری در این أثر می توانست جنبه هایی أزبازیهای اسطوره ای را هم به همراه داشته باشد تا نگاه نویسنده به عشق را در واقع بیشتر نمایان کند
براساس این رویکرد غلبه محتوا بر فرم را در این اثر شاهد هستیم محتوایی که در طول اجرا مخاطب را با یک چالش درون متنی و زیر بنائی اندیشه و خرد ورزی نگارنده کار روبرو میکند و سهم بیشتری از اجرا را به خود اختصاص میدهد و فرم را در اجرا در حد یک أیده ی اجرایی متوقف میکند در این مساله تردیدی نیست که فرم و محتوا برای تکمیل هم در این اجرا به کار گرفته شده بودند اما همسان نبودن انها یک رابطه دیالکتیکی منحصر به فرد را إیجاد نمی کرد از انجایی که موحدی یک ساز و کار اجرایی خاص خودش را دارد. و تقریبا نوع نگاهش به کارگردانی را میتوان فهمیددر این اثر هم أیده و نگاه را میبینیم اما در نتیجه گیری این محتوا است که بر فرم غالب میشود