در حال بارگذاری ...
یادداشنی بر نمایش «هادس»:

ضعف یا کاستی یا سهل انگاری

یادداشت کوروش سلمانی دهبارز نمایش «هادس» به نویسندگی و کارگردانی عبدالرسول رنجبر که از ۶ الی ۸ شهریور در تالار آینه جزیره قشم به اجرا درآمد.

 تئاتر هرمزگان- کوروش سلمانی دهبارز؛ هادس در اساطیر یونانی، فرمانروای مردگان و جهان زیرزمینی، پسر بزرگ تیتان کرونوس و رئا است. او، در قرعه‌کشی با برادرانش، بدترین سهم را برنده شد و آن جهان زیرین یا دنیای مردگان بود، در صورتی که برادرانش زئوس و پوزئیدون به ترتیب آسمان و دریا نصیبشان شد. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل می‌دادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش می‌شدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینی‌ها یا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آن‌ها به سمت خودکشی بود.

درنمایش هادس رسول رنجبرقرار نیست الهه ی ای ببینیم یا در یک فضای جادویی یک اثر در ژانر رئالیسم جادویی را به تماشا بنشینیم هادس در نمایشنامه نویسی میخواهد یک قدم محکم بردارد به همین خاطر تلاش میکند برای ایجاد کشمکش در داستان اصلی خرده روایتهای مربوط به موضوع را گسترش دهد اما این خرده روایتها گذشته از شکل روایت نحوه ورود به انها چندان دلچسب نیست همان طور که حبس شدن شخصیتهای داستان در زیر زمین دلیل و استدلال قوی ندارد هما نطور که امدن مرد سوم ماندنش و رفتنش یک قوت دراماتیک و قابل توجیح بکری ندارد همانطور که نمیدانیم یک کارگردان در قالیشویی چه میکند همانطور که نمیدانیم اتفاق از زاویه دید چه کسی روایت میشود وقتی میگوییم ندارد و نیست در مورد ایدال های نمایشنامه حرف میزنیم و چون این اثر در پرداخت و نگارش هنوز به ایدال ها نرسیده پس باید تکلیف خودش را مشخص کند که ایا میخواهد در همین سطح بماند یا به منطق ایدال یک نمایشنامه عالی نزدیک شود واقعیت هادس این است که نمایشنامه تکلیفش با خودش در مرحله اول با شخصیتها مشخص نیست هم فلسفه میگوید هم جامعه شناسی میگوید هم سیاست هم بخش اقتصادی نگاه مارکس را بیان میکند غافل از اینکه ظرف وجودی خودش را نگاه کند هی پیمانه پیمانه به ان اضاف شده د رشکل اجرا تلاش شده یک زاویه نگاه واحد اعمال شود اما باز لهجه که قطعا تعمدی نیست به سیستم اجرا اسیب میرساند تفاوت نوع گویش یک بازیگر در این اثر چالش اثر است حتی رنگ پوست او را کاملا مجزا کرده نوع لباس و توجیحی در اجرا برای ان اورده نمیشود فکر میکنم رنجبر در ذهن خود فکرهای فراوانی دارد مانند نویسنده ای که متن خودش را بعد از خوانش توضیح میدهد افکار و خلاقیت کارگردان به طور قطع بر صحنه کامل و جامع نیست اما ایده ای وجود دارد که میتواند این حرکت فراتر از اجرای فعلی باشد ضعف یا کاستی یا سهل انگاری عمده هادس پایین بودن قدرت کارگردان برای ریسک در اجراست و نخ نما بودن و خام بودن فرم در یک صحنه ی لخت و بدون طراحی بدیع هم بر کمبودهای اجرا می افزاید اگر در تئاتر عنصری در اجرا کم رنگ است عنصر اصلی که بازیگر است باید انچنان حضور فیزیکی و حسی داشته باشد که صحنه را احاطه کند در هادس سردی خاصی در بازیها حاکم است که روابط را شکل نمیدهد و باور پذیری را کمی سخت میکند این نکته باید مد نظر رنجبر باشد چیدمان بازیگر بر روی صحنه به شکل صحیح مانند صف ارایی در بازی شطرنج است در صورتی که بازیگر جای خودش در صحنه قرار نگیرد در نگاه اول از دیدگاه تماشاگر اثر مات خواهد شد هادس تجربه گرا ست اما نمی تواند یک کار تجربی باشد چون نگاه و ایده تازه ای نیست اما این اثر یک پتانسیلی دارد که هنوز خود گروه به آن نرسیده اند این که بن مایه اثر را فکر و دغدغه اجتماعی تشکیل داده و به یک تفکر جهانی مانند کارل مارکس ورود میکند گر چه جایگاه مارکس را دراین اثر من هرگز ندیدم میتواند نقطه شروع خوبی باشد جهانبینی مارکس بر خلاف مخالفتهایی که با آن میشود میتواند با تصوری کاربردی در این اثر خوب بنشیند و افسوس خوردم چرا طرح موضوع شد و رها شد مشکلی که در اکثر نمایشنامه های ما هست شعار گنگی است که در نمایشنامه ها قرار همیدهیم سوالی که مطرح میکنیم و واقعیتش این است که خودمان هم جوابش را نمیدانیم فرقی نمیکند از کدام مسیر میخواهی به مقصد برسی به موقع رسیدن و سلامت رسیدن مهم است جنگ اصحاب یک کارواش و روایت های انها از این جنگ و وضعیت موجود 

سوال ؟چرا بگوییم چگونه بگوییم است نمایش هادس فقط موضوع را دارد هنوز دو چگونگی بیان مساله و نتیجه گیری را در نمایشنامه و اجرا خوب رقم نزده




نظرات کاربران