در حال بارگذاری ...
...

کوروش سلمانی کارگردان و منتقد تئاتر هرمزگان

بریم بریتانیا با بازنگری مجدد می تواند یک اثر جذاب باشد

یادداشت کوروش سلمانی دهبارز با نگاهی جامعه شناختی بر نمایش بریم بریتانیا، نوشته و کار مصیب داوری.

تئاتر هرمزگان- کوروش سلمانی دهبارز؛ واقعیت های اجتماعی در هر جغرافیایی به سمت سویی میروند و این تفاوتهاست که مشخص می کند ما اثر را از کدام جغرافیا و چگونه مردمانی میبینیم نشانه ها در اجرا فقط ما را به یک موقعیت جغرافیای سوق میدهند. نمایش عناصر زندگی اجتماعی در دوره ای از تاریخ وظیفه ای سنگینی است که بر صحنه تئاتر باید رقم بخورد نه درام های اجتماعی الیزابتی و نه درام های مذهبی قرون وسطا برای این ساخته و پرداخته نشده اند که در توالی پرده ها ی صحنه محصور به نمایش در آیند بلکه برای ان نوشته شده اند که در جهانی که وسعتش به اندازه وسعت همه نما های فضایی است که دیرند و زمان را آزادانه به کار می گیرند و بدین گونه جهات داستان رابه صورتی هم زمان نمایش میدهد آیا می توان پنداشت که میان افرینش دراماتیک و شکل میدان دراماتیک که درام برای نمایش در آن و با توجه به آن میدان نوشته شده است هیچ رابطه ای وجود ندارد؟ تصور نمایش یک داستان فقط نوشتن متنی ادبی نیست بلکه تعریف بنیادین طبقه بندی و و نظامی انسانی است که متکی به متافیزیکی است که ترتیب و تنظیم لحظات داستان تلویحا از آن حکایت دارد ارایه تصویری از انسانها به گونه ای ظریف در کارگردانی ای که مراحل داستان را هم زمان و یا متوالیا نمایش میدهد اصطلاحا در زمان و یا هم زمان دو گونه نمایش است که مستند به اصول واحدی نیستند و در نهایت مربوط به همه مولفه های ساختار شکننده و متحرکی میشود که تجربه ی انسان در ان جا می افتد انچه شکسپیر از تئاتر میخواهد ممکن نیست با خواست راسین و تئاتر مطابق باشد و شکسپیر به هیچ وجه نمی توانست با تئاتری که می افریند همان چیزی بگوید که راسین فقط می توانست بر صحنه ی ایتالیایی وار پالوده و تقلیل یافته به عناصر رمزی اش بیان کند

شالوده بریم بریتانیا در اجرا مشخص نیست تاریخ است یا حماسه است یا وضعیت اجتماعی مردمان جنوب در برهه ای خاص گواهی و مستندات تاریخی در اثر محو شده و شخصیت ها با هویت های خیالی در نمایش حضور دارند اکتفا به نامهای ومحلی و استفاده از پوشش امروزی شخصیت های بندری یا همان سوروی قدیم یک فاکتور کم پیمانه است که صرفا رنگها را به بازی گرفته است مشتا نماد زندان دام یا هر چیزی که هست نمی تواند در همه بخشهای اثر حضوری بصری و مفهومی داشته باشد نکته بعدی در بریم بریتانیا حقارت اسم بریم با گویش بندری و قدرت اسمی بریتانیاست در این انتخاب مفهوم وارونه شده و ابراهیم این نمایش با استفاده از سبک و سیاق گویش کوچکتر از بریتانیا حس می شود این روند در داستان و شخصیت پردازی هم مشهود است که زنها و اهالی سورو یک نماد و نام را یدک می کشند و خباثت و استعمارگری افسران در قالبی زیبا تر و محکم تر نمایش داده می شود بنیه داستان نیاز به بازنگری مجدد دارد و حتی انتخاب بازیگر در اثر نیاز به تجدید نظری اساسی دارد انچه رنج دیدن را بر ما هموار میکند گسترش یک ارکست و تیم موسیقی است که چالش بر انگیز هم نیست موسیقی ازادانه می نوازد و سازها مشخص نیست صدای کدام شخصیت هستند موسیقی در تئاتر یک شخصیت است این نکته را نباید فراموش کرد که حضور صحنه فقط مختص بازیگر نیست بلکه حضور صحنه موسیقیایی حسی است که در درون نمایش باید سیال جاری و ساری باشد حسی که از موسیقی در این اثر منتقل می شود جز برای تعویض صحنه ها تحرکی را ایجاد نمی کند تعلیق و تاویل و تاخیر با حدس و گمان مخاطب چفت است و گاهی این حس به سراغ بیننده می آید که کدام داستان در اثر موضوع اصلی است یا اصلا موضوع اصلی اثر چیست نویسنده چه داستانی را حکایت می کند اثر مملو از ناتمامهاست که با همان ناتمامی به پایان می رسد پایانی که باز ناتمام است و احساس می شود چیزی یا چیزهای بسیاری را همراه ندارد پی ساختمان نمایش جایی یا شاید جاهای بسیاری نیاز به تغیر دارد عقیم ماندن قصه و بازیها باعث می شود کارگردان بی محابا به ایجاد سوالهایی گنگ پناه ببرد شاید فلسفه ای را در ذهن مخاطب رقم بزند اما این شکل از تئاتر هم جواب گوی تخیل و فکر مخاطب هوشیار تئاتر امروز نیست بریم بریتانیا با بازنگری مجدد می تواند یک اثر جذاب باشد و مخاطب را راضی کند