در حال بارگذاری ...
یادداشتی درباره ی نمایش پاییز در بهار به قلم نسیبه جمشیدی شاهرودی

محصور در دایره ی خیال تا رسیدن به زوال

«پاییزدر بهار» به نویسندگی و کارگردانی سیدمیلاد آل عبایی که برای اولین بار در سال ۱۳۹۸ و قبل از پاندمی کرونا در شهرستان بستک استان هرمزگان اجرا شده بود و سپس بدلیل پاندمی به مدت دو سال متوقف شد، بار دیگر در آذر ماه ۱۴۰۰ و اینباردر شهرستان اوز استان فارس به نمایش درآمد.

نمایش«پاییزدر بهار» به نویسندگی و کارگردانی سیدمیلاد آل عبایی

این نمایش اولین تجربه ی کارگردانی و نویسندگی سید میلاد آل عبایی ست، که در آن به ایفای نقش یکی از دو پرسناژ نمایش نیز می پردازد. او پیش از این بعنوان بازیگر در نمایش های مختلفی حضور داشته است.

«پاییز در بهار» برش کوتاهی از زندگی علی در روز تولد لیلی ست که در واقع تمامش در ذهن آشفته و عاشق علی و در روز تولد خودش می گذرد. این نمایشنامه قصد دارد سرگشتگی انسان معاصر را به تصویر بکشد. انسانهای تنها، سرخورده و پر از عقده ای که محصور در دایره ی خیال و رویا تا رسیدن به زوال به دور خود می چرخند. انسان های چمبره زده در تنهایی خویش در حال زیست با آدمهای ساخته ی ذهن خویشتن. اما بدلیل عدم توجه به تحلیل بالینی کافی از وضعیت روانی مرد نمایش، نویسنده به سوالات ذهنی مخاطب در این زمینه پاسخ کافی نمی دهد.

نمایش با ریتم بالایی آغاز می شود و تا انتها با همان سرعت پیش می رود. نیمه ی اول نمایش با لحظات رمانتیکی از یک عاشق و معشوق سپری می شود و در نیمه ی دوم با شک و تردیدهای علی به لیلی  که ریشه در روابط عاطفی گذشته ی او دارد، تمام عاشقانه ها به زوال می رسد. تقریبا در نیمه ی پایانی و با تکرار برخی وضعیت ها و برگشت زمان به عقب، مخاطب متوجه می شود لیلی نمایش، یک شخصیت خیالی ست، در حالیکه که در بخش عمده ی نمایش این فرم اجرایی در کارگردانی نمود چندانی نداشته و به همین دلیل برای مخاطب کمی سخت است که به خود بقبولاند تمام آنچه  تا اینجا دیده، مازوخیست ویرانگر مرد بوده است که ذره ذره او را به زوال می کشاند و واقعیت، تنها همان پرتره های فراوان از چهره ی لیلی است که علی آنها را نقاشی و دیوار اتاقش را با آنها پوشانده است. هر چند مخاطب با اثر همراه می شود اما بهتر بود کارگردان در جاهایی از نمایش این بازی های ذهنی و به نوعی نشانه گذاری ها را به مخاطب ارائه می کرد تا با تعلیق و سوالهایی که در ذهن شکل می گرفت، این خیال پردازی کمی قابل هضم تر باشد.

ریچارد شکنر در تعریف تئاتر محیطی بر این اصل معتقد است که در ابتدا و انتهای این نوع نمایش به لحاظ محتوا هیچ نقطه ی تمرکزی وجود نداشته باشد و کل محیط اجرا بصورت یکسان بین مخاطب و بازیگر تقسیم شود. این نمایش را تا حدودی می توان در زمره ی تئاتر محیطی، از نوع تئاتر آپارتمانی قرار داد چرا که در قالب یک اجرای آپارتمانی و در فضایی مهار شده اجرا می شود.به نقل از کارگردان، مکان اجرا برای او بسیار حائز اهمیت بوده است و قصد داشته در صورت امکان آن را در فضای کوچک یک آپارتمان اجرا کند و در واقع یکی از دلایلی که انگیزه ی اجرای این اثر در شهرستان اوز بوده، وجود مکان مناسب با اجرای این اثر است. یک پلاتوی کوچک به اندازه ی یک اتاق معمولی با درب ورودی که جزئی از اجرا محسوب می شود، و چند نیمکت در سه سوی آن که پذیرای تعداد محدودی تماشاچی و بسیار مشرف و نزدیک به صحنه هستند، به شکلی که گویی مخاطب خود نیز بخشی از اجراست. و طراحی صحنه چیزی نیست جز آکسسوار لازم در یک آپارتمان. و به این صورت پلاتوی کوچک، به یک سوئیت کوچک تبدیل شده است.

در یک اجرای آپارتمانی  مخاطب بیش از اینکه حس کند در یک سالن تئاتر نشسته است، خود را در فضای یک آپارتمان می بیند و با دیدن جزئیات مربوط به یک زندگی عادی در یک آپارتمان، به درک کامل تری از فضای اطرافش می رسد. همه چیز ملموس تر به نظر می رسد و با رویدادهای درون آن فضا ارتباط بیشتری برقرار می کند. و در طول اجرا احساس می کند زندگی اهالی یک خانه را در آپارتمانشان به نظاره نشسته است، بی آنکه انها او را ببینند؛ چیزی که تا حدودی در این نمایش اتفاق می افتد. تلاش کارگردان برای هر چه واقعی تر کردن فضای نمایش به چشم می آید؛ بعنوان مثال در جایی از نمایش برای صدای پیکور ناشی از ساخت و ساز در همسایگی آپارتمان این زوج، از یک پیکور واقعی در پشت درب سالن یعنی همان درب ورودی آپارتمان ، استفاده می شود. و شاید اگر کارگردان اثر جسارت به خرج می داد و با توجه به مولفه های تئاتر آپارتمانی، گاهی مخاطبین را در قالب مهمان یا غیره وارد بازی می کرد، فضا را بسیار ملموس تر به مخاطب ارائه می داد. سوژه ی نمایش «پاییز در بهار» با فضای آپارتمانی هماهنگ است و همین داستان را باورپذیرتر می کند.

می توان گفت بازی در این نوع از اجرا بسیار دشوار است، حتی از بازی در نمایش های رئال و ناتورالیستی؛ چرا که بدلیل نزدیک بودن مخاطب و فضایی که با آن آشناست، کمترین غلو  و تصنع در بازی به چشم می آید و ذوق مخاطب را کور می کند. پس اینکه بازیگر چنین نمایشی خود کارگردان باشد و بازی او قرار نباشد از فیلتر چشمان کارگردان ناظر در خارج از صحنه بگذرد ریسک بزرگی ست که متاسفانه سید میلاد ال عبایی آن را پذیرفته، هر چند به نظر می رسد هنگام نگارش متن، این نقش را از ابتدا برای خودش نوشته است، چرا که پیچیدگی های حسی نقش را تا حدودی شناخته ، روی صحنه به نمایش می گذارد و لحظه های  باورپذیری را خلق می کند که  تماشاگر را با نقش  همراه می کند  اما  اگر به نویسندگی و بازیگری در این کار بسنده می کرد می توانست بسیار بهتر از این ظاهر شود. و نمود آن در لحظات احساسی ست که هیجان زیاد، به بازی این بازیگر لطمه می زند.

نقش لیلی را رها علی نیا فرد به عهده دارد که با بازی گاه حسی خود مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و با خود همراه می کند. اما گاهی دزدیدن نگاه از مخاطب و به زمین چشم دوختن این همراهی را نیمه کاره می گذارد. پاساژ حسی بین این دو بازیگر جوان، نقش بسزایی در باورپذیری رویدادها دارد.




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش « وقت خوب مردن»

نگاهی به نمایش « وقت خوب مردن»

یادداشت نسیبه جمشیدی در مورد نمایش «وقت خوب مردن» که به نویسندگی اصغر گروسی و کارگردانی رضا بهنامی در سی و پنجمین جشنواره تئاتر استان هرمزگان اجرا شد.

|

نگاهی به نمایش «دو نمایش با یک بلیت» به کارگردانی رضا آزاد دریایی

 خواستگاری و خرس، دو نمایش با یک بلیت
نگاهی به نمایش «دو نمایش با یک بلیت» به کارگردانی رضا آزاد دریایی

 خواستگاری و خرس، دو نمایش با یک بلیت

نسیبه جمشیدی شاهرودی؛* این روزها در رکود اجرای گروه های نمایشی باسابقه و دوری بازیگران حرفه ای تئاتر استان از صحنه، شاهد اجراهای پیدرپی پایان دوره ی موسسات و گروه های جوان و نوپای نمایشی هستیم. این بار رضا ...

|

نظرات کاربران